loading...

رضا هوشیار

بازدید : 6
پنجشنبه 30 شهريور 1402 زمان : 11:59

به صورت کلی وجدان و فطرت هر انسان باعث می‌شود متمایل به راستگو بودن باشد و به همین دلیل هر کسی علاقه مند است خودش راستگو باشد و همچنین سخنانی که می‌شنود نیز راست باشند اما دروغگویی انحرافی از این فطرت انسانی است که باعث می‌شود فرد از این ویژگی انسانی فاصله بگیرد. این انحراف در کودکان نیز دیده میشود و از چالش های بزرگ برای والدین است.

متاسفانه حتی فراهم کردن امکانات فراوان برای کودک و تلاش فراوان برای تربیت مناسب، و تشویق های مستمر برای راستگویی و نکوهش دروغگویی هم برای جلوگیری از رواج بیش از حد این انحراف بزرگ کافی نبوده و هنوز مشاهده میکنیم که بسیاری از خانواده ها با این که از هیچ تلاشی برای تقویت راست گویی در فرزند خود دریغ نکرده اند از این ایراد در کودک خود رنج میبرند.

زمانی که دروغگویی برای کودک به یک عادت تبدیل شود، تحت تاثیر قرار گرفتن دیگران از دروغ های او میتواند برایش بسیار لذت بخش هم باشد، در مورد دلیل این امر “ژان پیاژه” میگوید: “دروغ برای کودک یک نوع گریز و فرار از واقعیت است، اگر او خود را در اجتماع خانوادگی فرد باارزشی بداند و آزاد باشد، برای چه با دروغگویی به خانواده اش خییانت کند. کودک با سخت گیری های زیاد و با تنبیه شدن، از خانواده خود فاصله میگیرد و خود را از آنان جدا میداند زیرا میداند اگر راست بگوید کتک میخورد و تنبیه میشود، عواطف و احساسات مادر دوستی او لگدمال میشود و گاه ممکن است حتی برای تامین غذای روزانه ی خود به دزدی متوسل شود. محدود کردن و سلب آزادی از کودکان رفتار آنها را به تباهی و فساد میکشاند”.

مقالات بیشتر در زمینه دروغگویی کودکان

گفتگو با فرزندان در مورد دروغگویی

علل دروغگویی در کودکان

یکی از ایرادات خانواده ها که باعث شکل گرفتن صفت دروغگویی در کودک میشود این است که اجازه ی راست گفتن به کودک داده نمیشود؛ مثلا وقتی که تلاش میشود که عقیده ی خاصی به کودک تحمیل شود و اجازه ی اظهار نظر به او داده نشود کودک می آموزد که گاها ابراز عقیده ی شخصی خودش باعث تنبیه میشود و بهتر است با پنهان کردن واقعیت و دروغ گویی جای آن تنبیه را با پاداش عوض کند، به این صورت ک رفتار های ساختگی از خود بروز دهد و برای این که مورد قبول اعضای خانواده قرار بگیرد شروع به تظاهر کند و ادامه پیدا کردن این رفتار ها در جامعه باعث میشود که عادت به دروغگویی در او شکل بگیرد

منبع : دروغگویی در کودکان

بازدید : 7
چهارشنبه 22 شهريور 1402 زمان : 19:32

بسیاری از افراد تمایل دارند تا یک جلسه مشاوره خانواده را مورد بررسی قرار دهند و ببینند که در این جلسه مشاوره خانواده چه اتفاقاتی رخ می دهد و چه مواردی رد و بدل می شود.

یاد بگیرید چگونه از شر اختلافات خلاص شوید و تنها وقت خود را صرف کنید و مهم تر از اطمینان از اینکه بعد از ان، مشکلات شما تکرار نخواهند شد.

او به شما (به طور کامل) اعتماد ندارد.

او مشکوک است که شما به تمام زنان اطراف خود نگاه می کنید. چرا؟

احتمالا به این دلیل که شما چشم چران هستید و بنابراین شما جنس مخالف را در نظر می گیرید.

در عوض، او حسادت می کند.

بله، شما به زنان نگاه می کنید، اما ناخواسته و مختصر.

در نهایت، با دیدن زنان، سخت افزار مغز شما کاری انجام می دهد که قبلا برنامه ریزی شده است.

این به معنی ردیابی این زنان نیست.

همسر شما باید این را بداند و درک کند.

راه حل

او را با دوستان دیگر خود دعوت کنید و به او نشان دهید که چشمان شما مشکلی ندارد.

به او نشان دهید که توجه به افراد جذاب طبیعی است.

با غفلت از نشان دادن این اقدام، این غریزه انسانی را به پایین ترین سطح خطرناک خود کاهش می دهید.

بازدید : 7
چهارشنبه 22 شهريور 1402 زمان : 19:22

حواس پرتی کودک و فراموش کاری کودک گاه به گاه امری طبیعی است که ممکن است برای هر کسی پیش بیاید اما اگر فرزندتان دایما وسیله ای را فراموش کند، کتابش را در خانه جا بگذارد و یا با تلفن های مکرر از جانب مدرسه، از شما درخواست کند تا وسایلش را به مدرسه ببرید چه؟

اگر فرزندی دارید که سال های اولیه ی ورود به مدرسه را پشت سر می گذارد، ممکن است این مساله بیشتر نیز باشد و شما را خسته و کلافه کند.

علاوه بر این، فراموش کاری کودکان، برای والدین هزینه های زیاد دیگری نیز دارد و غالبا بسیار گران تمام می شود. ممکن است مجبور شوید در یک روز کاری شلوغ، مرخصی بگیرید تا کفش ورزشی فرزندتان را به او برسانید و بسیاری نمونه های دیگر.

به عنوان اولین گام لازم است بدانید که به خاطر آوردن و برنامه ریزی کردن، مهارت هایی هستند که نیازمند پرورش اند.

در ادامه با نکاتی آشنا خواهید شد تا از فراموش کاری های بعدی جلوگیری کنید.

آیا فراموش کاری کودکان طبیعی است؟

فراموش کاری و حواس پرتی مداوم و افراطی می تواند نشانه ای از اختلال نقص توجه باشد.

بنابراین در صورتی که فرزندتان الگوی مداومی از فراموش کردن و یا بی توجهی نشان می دهد، لازم است تا با یک مشاور حوزه ی نقص توجه در ارتباط باشید.

استرس و اضطراب نیز می توانند از علایم تشدید کننده ی حواس پرتی در کودکان باشند.

در صورتی که فرزندتان با مسایل آزاردهنده ای در خانه و یا مدرسه درگیر باشد، ممکن است آن را در غالب حواس پرتی بروز دهد.

در موارد دیگر، فراموش کاری کودک می تواند صرفا نشانه ای از فراموش کاری باشد که از طریق آموزش و نکات زیر قابل حل است.

منبع : با کودک حواس پرت و فراموش کار چگونه برخورد کنیم؟

بازدید : 10
جمعه 17 شهريور 1402 زمان : 14:45

مطالعه بخش مهمی از موفقیت تحصیلی است اما بسیاری از افراد به دنبال مشاوره تحصیلی کنکور می روند.

اما گاهی اوقات سخت است که وقت کافی برای مطالعه پیدا کنید.

برنامه ریزی درسی

برنامه ریزی درسی برای درس خواندن می تواند به شما کمک کند تا به اهداف تحصیلی خود برسید. یک برنامه ریزی درسی خوب باید شامل موارد زیر باشد:

  • اهداف واضح و قابل اندازه گیری: اولین قدم در برنامه ریزی درسی، تعیین اهداف واضح و قابل اندازه گیری است. به عنوان مثال، هدف شما ممکن است این باشد که نمره ۱۸ از ۲۰ در آزمون ریاضی بعدی خود بگیرید.
  • زمانبندی مشخص: پس از تعیین اهداف خود، باید یک زمانبندی مشخص برای رسیدن به آنها تعیین کنید. این زمانبندی باید انعطاف پذیر باشد تا بتوانید تغییرات لازم را در صورت نیاز ایجاد کنید.
  • تقسیم وظایف بزرگ به وظایف کوچکتر: وظایف بزرگ می توانند دلهره آور و غیرقابل دستیابی به نظر برسند. برای مقابله با این مشکل، می توانید آنها را به وظایف کوچکتر و قابل مدیریت تر تقسیم کنید. این به شما کمک می کند تا احساس پیشرفت کنید و انگیزه خود را حفظ کنید.
  • فضای مطالعه مناسب: داشتن یک فضای مطالعه مناسب برای درس خواندن مهم است. این فضا باید ساکت، راحت و بدون حواس پرتی باشد.
  • مدیریت زمان: مدیریت زمان یک مهارت مهم برای موفقیت تحصیلی است. یاد بگیرید که چگونه زمان خود را به طور موثر مدیریت کنید تا بتوانید برای مطالعه، انجام تکالیف و استراحت کافی داشته باشید(منبع).

نکات حیاتی برنامه ریزی درسی موفق

در اینجا چند نکته اضافی برای برنامه ریزی درسی برای درس خواندن آورده شده است:

  • با برنامه ریزی درسی خود انعطاف پذیر باشید. برنامه های درسی همیشه طبق برنامه پیش نمی روند. اگر متوجه شدید که نمی توانید به برنامه خود پایبند باشید، تغییرات لازم را ایجاد کنید.
  • از تکنیک های مطالعه موثر استفاده کنید. تکنیک های مطالعه مختلفی وجود دارد که می تواند به شما در یادگیری بهتر کمک کند. آزمایش کنید تا ببینید کدام تکنیک ها برای شما بهتر کار می کنند.
  • از منابع آموزشی مختلف استفاده کنید. منابع آموزشی مختلفی در دسترس است که می تواند به شما در یادگیری کمک کند. از کتاب ها، مقالات، وب سایت ها و سایر منابع استفاده کنید تا درک خود را از مطالب تقویت کنید.
  • از کمک بگیرید. اگر به کمک نیاز دارید، از معلمان، والدین یا همکلاسی های خود کمک بگیرید. آنها می توانند به شما در درک مطالب، ایجاد برنامه درسی و مدیریت زمان کمک کنند.

با پیروی از این نکات، می توانید یک برنامه ریزی درسی موثر برای درس خواندن ایجاد کنید که به شما کمک کند تا به اهداف تحصیلی خود برسید.

استعدادیابی تحصیل برای اولین اولین بار در ایران

اول استعداد خودتو شناسایی کن بعد با انگیزه ادامه بدهید.

مرکز مشاوره ستاره ایرانیان برای اولین بار با کمک آزمون ها نوین و دستگاه های نوین استعداد و قابلیت های مغزی شما شناسایی کرده و می توانید با چشمی باز به راه خود ادامه دهید. برای آگاهی بیشتر می توانید ویدیو استعدادیابی تحصیلی را مشاهده کنید.

یک راه مطمئن برای موفقیت در تحصیل، داشتن یک برنامه ریزی درسی منسجم است.

یک برنامه درسی مناسب می تواند ضامن موفقیت باشد، حتی اگر بسیاری از آنچه ما فکر می کنیم دشوار باشد.

نه تنها باید اولویت دروس را برنامه ریزی کنید، بلکه باید به طرز صریح عمل کنید که شما مسئولیت های دیگر خود را نسبت به خانواده و دوستان خود نادیده نگیرید.

و نیازی نیست که سرگرمی خود را به همین ترتیب ترک کنید.

در نهایت، با اندکی تفکر و کمی فعالیت بیشتر، شما برای انجام یک برنامه درسی مناسب و دستیابی به اهداف آموزشی خود دچار مشکل نخواهید شد.

همراه با این مقاله گام به گام به نحوه برنامه ریزی و یادگیری با انرژی و زمان مناسب برای دستیابی به تمام اهداف مطالعه خود بپردازید.

چگونه برنامه ریزی یک دوره؛ راهنمایی برای خواندن بهتر

مرحله ۱: برنامه های خود را تایپ کنید

  1. فهرستی از همه چیزهایی را که برای تحصیل نیاز دارید، لیست کنید
  • اولین قدم برای برنامه ریزی برنامه درسی این است که همه موضوعات و موارد مورد نیاز برای تحصیل را فهرست کنید.
  • تعهدات خود را و چیزهایی که باید انجام دهید را بر روی کاغذ بنویسید.
  • این به شما در ایده ها و در مورد آنچه که باید انجام دهید، کمک خواهد کرد.
  • اگر امتحان دارید، آنها را به عنوان یک اولویت مطالعه کنید.

منبع : یک برنامه ریزی درسی فوق العاده برای درس خواندن

بازدید : 9
جمعه 17 شهريور 1402 زمان : 14:34

۲۲ داستان آموزنده جدید کودکانه برای شما آماده کردیم امیدواریم مفید باشد. این داستان ها همگی جدید هستند و همیشه به این داستان ها اضافه می کنیم. سایت کودک و نوجوان را در گوشی خود ذخیره کنید.

داستان های آموزنده

داستان دوست داشتن حیوانات

یکی بود، یکی نبود، یه روز یه پسر کوچولو به اسم علی بود که خیلی کنجکاو بود. علی همیشه دوست داشت چیزهای جدید یاد بگیره و می‌خواست همه چیز رو بدونه. یه روز، علی داشت توی خونه بازی می‌کرد که یه کتاب دید که رویش نوشته بود “دنیای حیوانات”. علی خیلی کنجکاو شد که داخل کتاب رو ببینه، پس کتاب رو باز کرد و شروع به خوندن کرد.

علی چیزهای خیلی جالبی در مورد حیوانات یاد گرفت. یاد گرفت که حیوانات شکل و اندازه‌های مختلفی دارند، در جاهای مختلفی زندگی می‌کنند و غذاهای مختلفی می‌خورند. علی خیلی از کتاب لذت برد و تصمیم گرفت که بیشتر در مورد حیوانات مطالعه کنه.

روز بعد، علی به کتابخانه رفت و چند تا کتاب دیگه در مورد حیوانات گرفت. علی با دقت کتاب‌ها رو خوند و یاد گرفت که حیوانات خیلی چیزهای جالبی برای گفتن دارند. علی خیلی از اینکه می‌تونست در مورد حیوانات بیشتر بدونه خوشحال بود.

یک روز، علی با پدرش به پارک رفت. علی در پارک یه گربه، یه سگ، یه پرنده و یه ماهی دید. علی خیلی از دیدن حیوانات واقعی خوشحال شد. علی با حیوانات پارک بازی کرد و کلی خوش گذشت.

علی از اون روز به بعد، همیشه به حیوانات علاقه داشت و دوست داشت بیشتر در موردشون بدونه. علی به بقیه بچه‌ها هم در مورد حیوانات می‌گفت و بهشون کمک می‌کرد که بیشتر در موردشون بدونن.

اینم یه داستان آموزنده برای کودکان. امیدوارم خوشتون اومده باشه.

این داستان به کودکان یاد میده که کنجکاوی خیلی خوبه و باعث میشه که بیشتر در مورد دنیای اطرافشون بدونن. همچنین این داستان به کودکان یاد میده که حیوانات موجودات جالبی هستن که باید ازشون محافظت کنیم.

داستان آموزنده کودکان رفتار با حیوانات

داستان آموزنده راستگویی

در یک سرزمین دور، یک دختر کوچولو به نام سارا زندگی می‌کرد. سارا خیلی راستگو بود. راستگویی در این سرزمین خیلی مهم بود. مردم به راستگوها اعتماد می‌کردند و به آنها احترام می‌گذاشتند.

یک روز، سارا داشت توی جنگل قدم می‌زد که یک گرگ رو دید. گرگ داشت به یک بچه گوسفند حمله می‌کرد. سارا خیلی ترسیده بود، اما می‌دونست که باید کاری کنه. سارا شروع کرد به جیغ کشیدن و کمک خواستن.

یک شکارچی که داشت از نزدیکی رد می‌شد، صدای جیغ سارا رو شنید. شکارچی اومد و گرگ رو از بچه گوسفند دور کرد. بچه گوسفند خیلی از سارا تشکر کرد.

شکارچی از سارا پرسید که چطوری از گرگ خبردار شدی. سارا به شکارچی گفت که گرگ رو دید، اما نترسیده بود که اگر راستش رو بگه، شکارچی بهش نخندد. شکارچی خیلی از راستگویی سارا تعجب کرد و بهش گفت که خیلی دختر شجاعی هستی.

سارا از شکارچی تشکر کرد و به راهش ادامه داد. سارا خیلی خوشحال بود که تونسته بود به بچه گوسفند کمک کنه. سارا می‌دونست که راستگویی همیشه ارزشمنده، حتی اگر خطرناک باشه.

در این نسخه اصلاح شده، سارا به خاطر ترسش از شکارچی دروغ می‌گه. این کارش باعث می‌شه که شکارچی بهش شک کنه و به بچه گوسفند کمک نکنه. اما سارا در نهایت تصمیم می‌گیره که راستش رو بگه. این کارش باعث می‌شه که شکارچی بهش احترام بگذاره و به بچه گوسفند کمک کنه.

معجزه مشارکت در کارها (باب اسفنجی و پاتریک)

در یک شهر زیردریایی زیبا به نام بیکینی باتم، پسری به نام باب اسفنجی زندگی می‌کرد. باب اسفنجی یک اسفنج دریایی مهربان و شاد بود که دوست داشت با دوستانش بازی کند.

بیکینی باتم یک شهر پر از رنگ و زیبایی بود. خانه‌ها و مغازه‌ها از جنس مرجان و صدف ساخته شده بودند. درختان و گیاهان شهر همیشه سرسبز و پربار بودند.

روزها به همین منوال سپری می‌شد تا اینکه یک روز، یک طوفان بزرگ به بیکینی باتم رسید. طوفان آنقدر شدید بود که همه خانه‌ها و مغازه‌ها را تخریب کرد.

باد شدید، درختان و گیاهان شهر را از ریشه کند و به دریا انداخت. باران شدید، خیابان‌های شهر را پر از گل و لای کرد.

باب اسفنجی و دوستانش، که شامل پاتریک ستاره دریایی، اختاپوس هشت پا و سندی فاکس بودند، از دیدن این صحنه بسیار ناراحت شدند. آنها تصمیم گرفتند که به هم کمک کنند تا شهر را بازسازی کنند.

باب اسفنجی و پاتریک به کمک اختاپوس رفتند تا درختان و گیاهان شهر را دوباره بکارند. آنها با هم، خاک را نرم کردند و درختان و گیاهان را در زمین کاشتند.

سندی هم به کمک حیوانات شهر رفت تا آنها را از گرسنگی نجات دهد. او با خود غذا و آب آورد و به حیوانات داد.

با کمک هم، آنها توانستند شهر را به حالت قبلی خود بازگردانند. همه مردم شهر از آنها تشکر کردند و گفتند که آنها بهترین دوستان هستند.

باب اسفنجی و دوستانش فهمیدند که مشارکت چقدر مهم است. آنها یاد گرفتند که با کمک هم می‌توانند هر کاری را انجام دهند.

امیدوارم این داستان مورد پسند شما قرار گرفته باشد.

داستان کمک به والدین

یکی بود، یکی نبود، یه روز یه دختر کوچولو به اسم سارا بود که خیلی دوست داشت به والدینش کمک کنه. سارا همیشه سعی می‌کرد که کارایی که از دستش برمیاد رو انجام بده.

یه روز، سارا داشت با پدرش توی باغچه کار می‌کرد. پدر سارا داشت گل‌ها رو آب می‌داد. سارا از پدرش پرسید که می‌تونه بهش کمک کنه. پدر سارا گفت که البته که می‌تونه.

سارا با خوشحالی شروع کرد به آب دادن به گل‌ها. سارا خیلی با دقت آب می‌داد تا گل‌ها خراب نشن. پدر سارا خیلی از سارا تشکر کرد.

بعد از اینکه کارشون تموم شد، سارا گفت که می‌خواد یه غذای خوشمزه درست کنه. مادر سارا خیلی خوشحال شد. مادر سارا به سارا گفت که می‌تونه بهش کمک کنه.

سارا و مادرش با هم دست به کار شدن و یه غذای خوشمزه درست کردن. سارا خیلی خوب کمک کرد و غذا خیلی خوشمزه شد. پدر و مادر سارا خیلی از غذای سارا خوششون اومد.

سارا خیلی خوشحال بود که تونسته به والدینش کمک کنه. سارا می‌دونست که کمک به والدین خیلی مهمه و باعث خوشحالیشون می‌شه.

اینم یه داستان کودکان در مورد کمک به والدین. امیدوارم خوشتون اومده باشه.

این داستان به کودکان یاد می‌ده که کمک به والدین خیلی مهمه و باعث خوشحالیشون می‌شه. همچنین این داستان به کودکان یاد می‌ده که باید از توانایی‌هاشون برای کمک به دیگران استفاده کنن.

داستان آموزنده درس خودن

یکی بود، یکی نبود، یه روز یه پسر کوچولو به اسم علی بود که خیلی درسخوان بود. علی همیشه دوست داشت درس بخونه و نمرات خوبی بگیره.

علی هر روز بعد از مدرسه، درسش رو می‌خونده. علی درس‌هاش رو خیلی خوب می‌فهمید و به سوالات معلمش خیلی خوب جواب می‌داد.

علی از درس خوندن لذت می‌برد و به آینده‌اش امیدوار بود. علی می‌دونست که درس خوندن باعث می‌شه که بتونه در آینده شغل خوبی پیدا کنه و به موفقیت برسه.

علی در کلاس درس همیشه با دقت گوش می‌داد و سوالات معلمش رو می‌پرسید. علی همیشه تکالیف مدرسه‌اش رو با دقت انجام می‌داد.

علی در درس‌های ریاضی، علوم، فارسی و زبان انگلیسی خیلی خوب بود. علی همیشه در امتحانات مدرسه نمرات خوبی می‌گرفت.

علی دوست داشت که یک دانشمند یا مهندس بشه. علی می‌خواست که به مردم کمک کنه و دنیا رو به جای بهتری تبدیل کنه.

علی می‌دونست که برای رسیدن به اهدافش باید خیلی تلاش کنه. علی هر روز بیشتر از قبل درس می‌خوند و تمرین می‌کرد.

یک روز، علی در مسابقه علمی مدرسه شرکت کرد. علی در این مسابقه یک اختراع جدید رو ارائه داد. اختراع علی خیلی جالب بود و همه از اون تعجب کردند.

علی در مسابقه علمی مدرسه اول شد. معلمان و دانش‌آموزان مدرسه خیلی از علی تعریف کردند.

علی خیلی خوشحال بود که در مسابقه علمی مدرسه اول شده بود. علی می‌دونست که این موفقیت، نتیجه تلاش و پشتکارش بوده است.

علی از اون روز به بعد، بیشتر از قبل درس می‌خوند و تمرین می‌کرد. علی می‌خواست که در آینده به یک دانشمند یا مهندس بزرگ تبدیل بشه و به مردم کمک کنه.

اینم یه داستان کودکانه طولانی تر در مورد درس خوندن. امیدوارم خوشتون اومده باشه.

این داستان به کودکان یاد می‌ده که درس خوندن مهمه و باعث می‌شه که به موفقیت برسند. همچنین این داستان به کودکان یاد می‌ده که باید برای رسیدن به موفقیت تلاش کنند.

در این داستان، علی با تلاش و پشتکارش به موفقیت رسید. او به کودکان یاد می‌ده که اگر بخواهند، می‌تونند به هر چیزی که می‌خوان برسن.

داستان کودکانه در مورد غلبه بر ترس از تاریکی:

یکی بود، یکی نبود، یه روز یه دختر کوچولو به اسم سارا بود که خیلی از تاریکی می‌ترسید. سارا همیشه از اینکه شب بخوابه می‌ترسید.

سارا فکر می‌کرد که هیولاهایی در تاریکی زندگی می‌کنند که می‌خوان اون رو بخورند. سارا هر شب قبل از خواب، زیر پتو قایم می‌شد و از تاریکی می‌ترسید.

یک روز، سارا با یه دوست جدید آشنا شد که اسمش علی بود. علی خیلی شجاع بود و از تاریکی نمی‌ترسید.

علی به سارا گفت که نباید از تاریکی بترسه. علی به سارا گفت که تاریکی فقط یه چیز خالی است و هیولایی در اون زندگی نمی‌کند.

سارا حرف‌های علی رو باور کرد و تصمیم گرفت که سعی کنه بر ترسش از تاریکی غلبه کنه.

یک شب، سارا تصمیم گرفت که بدون ترس بخوابه. سارا زیر پتو قایم نشد و به تاریکی خیره شد.

سارا اولش خیلی ترسیده بود، اما بعد از چند دقیقه، دید که هیچ هیولایی وجود نداره. سارا متوجه شد که تاریکی چیزی نیست که ازش بترسه.

سارا از اون روز به بعد، دیگه از تاریکی نمی‌ترسید. سارا می‌دونست که تاریکی فقط یه چیز خالی است و هیولایی در اون زندگی نمی‌کند.

سارا با غلبه بر ترسش از تاریکی، یه دختر شجاع تر شد. سارا می‌تونست از هر چیزی که ازش می‌ترسید، بترسه و اون رو شکست بده.

اما یک روز، اتفاقی افتاد که سارا رو مجبور کرد که دوباره با ترسش از تاریکی روبرو بشه.

سارا و خانواده‌ش برای تعطیلات به یه جنگل رفتند. سارا خیلی خوشحال بود که قرار بود در طبیعت زندگی کنه.

یک شب، سارا و خانواده‌ش دور آتش نشسته بودند و داستان می‌شنیدند. یه دفعه، باد شروع به وزش کرد و صدای غرش درختان بلند شد.

سارا خیلی ترسیده بود. اون فکر می‌کرد که یه هیولا اومده تا اون رو بگیره. سارا زیر پتو قایم شد و از ترس گریه کرد.

علی، که کنار سارا نشسته بود، دست سارا رو گرفت و گفت: «نترس، سارا. هیچ هیولایی وجود نداره.»

سارا به علی نگاه کرد و گفت: «ولی من خیلی می‌ترسم.»

علی گفت: «می‌دونم، اما باید نترسی. باید یاد بگیری که با ترست روبرو بشی.»

سارا تصمیم گرفت که حرف علی رو گوش بده. اون از زیر پتو بیرون اومد و به تاریکی خیره شد.

سارا اولش خیلی ترسیده بود، اما بعد از چند دقیقه، دید که هیچ هیولایی وجود نداره. سارا متوجه شد که تاریکی چیزی نیست که ازش بترسه.

سارا با غلبه بر ترسش از تاریکی در جنگل، یه دختر شجاع تر و قوی تر شد. اون می‌دونست که می‌تونه از هر چیزی که ازش می‌ترسد، بترسه و اون رو شکست بده.

اینم یه داستان کودکانه تخیلی در مورد غلبه بر ترس از تاریکی. امیدوارم خوشتون اومده باشه.

این داستان به کودکان یاد می‌ده که ترس چیز بدی نیست و همه می‌تونن از تاریکی بترسن. همچنین این داستان به کودکان یاد می‌ده که می‌تونن با تلاش و پشتکار بر ترس‌هاشون غلبه کنن.

در این داستان، سارا با تلاش و پشتکارش بر ترسش از تاریکی غلبه کرد. او به کودکان یاد می‌ده که اگر بخواهند، می‌توانند به هر چیزی که می‌خوان برسن.

در این نسخه تخیلی، سارا با ترسش از تاریکی در یک موقعیت خطرناک روبرو شد. او با غلبه بر ترسش، به دختری قوی تر و شجاع تر تبدیل شد. این داستان به کودکان یاد می‌دهد که می‌توانند از هر چیزی که ازش می‌ترسند، بترسند و اون رو شکست بده.

داستان جدید آموزنده

با دوستی و اتحاد جلوی قلدرا رو بگیریم

در یک شهر کوچک، دختری به نام سارا زندگی می‌کرد. سارا دختری مهربان و خوش‌قلب بود، اما کمی خجالتی بود. او دوستی نداشت و همیشه تنها بازی می‌کرد.

یک روز، سارا در حال بازی در کوچه بود که ناگهان دید که یک موجود عجیب و غریب در مقابلش ظاهر شد. موجود عجیب و غریب شبیه یک گربه بزرگ بود، اما موهای بلندی داشت که روی زمین می‌کشیدند.

سارا خیلی ترسیده بود و نمی‌دانست چه کاری باید بکند. موجود عجیب و غریب به سارا نگاه کرد و گفت: «سلام، من کیتی هستم.»

سارا با تعجب گفت: «کیتی؟! شما کی هستید؟»

کیتی گفت: «من یک گربه جادویی هستم. من از دنیای دیگری آمده‌ام.»

سارا باورش نمی‌شد که یک گربه جادویی با او صحبت می‌کند. او گفت: «واقعاً؟!»

کیتی گفت: «بله، واقعاً.»

سارا و کیتی با هم دوست شدند. آنها با هم بازی می‌کردند و خوش می‌گذراندند. کیتی به سارا کمک کرد تا با اعتماد به نفس بیشتری با دیگران صحبت کند و دوست پیدا کند.

یک روز، سارا و کیتی در حال بازی در پارک بودند که ناگهان یک گروه از بچه‌های زورگو به آنها حمله کردند. بچه‌های زورگو می‌خواستند از سارا و کیتی پول بگیرند.

سارا خیلی ترسیده بود، اما کیتی از او محافظت کرد. کیتی به بچه‌های زورگو گفت: «شما حق ندارید از این دختر کوچک پول بگیرید.»

بچه‌های زورگو از کیتی ترسیده بودند و فرار کردند. سارا خیلی از کیتی تشکر کرد و گفت: «تو یک قهرمان واقعی هستی.»

سارا و کیتی همیشه در کنار هم بودند و با هم از هر خطری یکدیگر را محافظت می‌کردند. آنها بهترین دوستان دنیا بودند.

در مورد احترام به بزرگتر ها

یکی بود، یکی نبود، یه روز یه پسر کوچولو به اسم علی بود که خیلی مودب و با ادب بود. علی همیشه به بزرگترها احترام می‌گذاشت و ازشون حرف شنوی داشت.

یک روز، علی با پدرش به یه پارک قشنگ و سرسبز رفتند. علی داشت توی پارک بازی می‌کرد که یه پیرمرد رو دید که روی یه نیمکت چوبی نشسته بود. پیرمرد موهای سفید و بلندی داشت و عینک دودی به چشم داشت.

نسیم آرامی در پارک می‌وزید و برگ‌های درختان را به رقص درآورده بود. پرندگان روی شاخه‌های درختان آواز می‌خواندند و صدای خنده کودکان در پارک طنین‌انداز بود.

علی از روی نیمکتش بلند شد و رفت پیش پیرمرد.

علی گفت: «سلام، آقا. حالتون خوبه؟»

پیرمرد لبخندی همچون گلهای بهشتی به کودک هدیه داد و گفت: «خوبم، ممنون.»

علی پرسید: «آقا، می‌خواید کمکتون کنم؟»

پیرمرد گفت: «نه، ممنون. من فقط یه کم خسته شدم.»

علی گفت: «پس من می‌رم یه کم بابا رو تنها بذارم و دوباره میام.»

علی رفت پیش بابا و گفت: «بابا، من می‌رم یه کم با پیرمردی که روی نیمکت نشسته صحبت کنم.»

بابا گفت: «خوبه، پسرم. احترام به بزرگترها خیلی مهمه.»

علی رفت پیش پیرمرد و شروع کرد به صحبت کردن باهاش. علی از پیرمرد سوال‌های زیادی پرسید و پیرمرد هم با حوصله جواب سوال‌های علی رو می‌داد.

علی از صحبت کردن با پیرمرد خیلی لذت می‌برد. او از پیرمرد در مورد زندگی‌اش، گذشته‌اش و تجربیاتش پرسید. پیرمرد هم با حوصله تمام سوال‌های علی رو جواب داد.

بعد از یه مدت، علی گفت: «آقا، باید برم.»

پیرمرد گفت: «خیلی ممنون از اینکه با من صحبت کردی. خیلی خوش گذشت.»

علی گفت: «خواهش می‌کنم، آقا. منم خیلی خوش گذشت.»

علی رفت پیش بابا و گفت: «بابا، خیلی خوش گذشت. پیرمرد خیلی خوبی بود.»

بابا گفت: «خوشحالم که خوشت اومد، پسرم.»

علی و بابا از پارک رفتن لذت بردند و علی هم به خاطر احترام گذاشتن به پیرمرد، احساس خوبی داشت.

در مورد حرف زدن با غربه ها

در یک روز آفتابی، دختری به نام نگار با مادرش به پارک رفته بود. نگار دختری مهربان و خوش‌رو بود و دوست داشت با همه سلام و احوالپرسی کند.

نگار در حال بازی بود که دید مردی با لباس مرتب و لبخندی مهربان به سمت او می‌آید. مرد گفت: «سلام، دخترم. اسمت چیه؟»

نگار گفت: «سلام. من نگارم. شما کی هستید؟»

مرد گفت: «من آقای احمدی هستم. من هم اینجا بازی می‌کنم.»

نگار و آقای احمدی شروع به صحبت کردند. آقای احمدی خیلی مهربان بود و داستان‌های جالبی برای نگار تعریف می‌کرد. نگار خیلی خوشش آمده بود و از صحبت کردن با آقای احمدی لذت می‌برد.

بعد از مدتی، مادر نگار او را صدا زد. نگار از آقای احمدی خداحافظی کرد و به سمت مادرش رفت.

مادرش پرسید: «چرا با اون مرد صحبت می‌کردی؟»

نگار گفت: «آقای احمدی خیلی مهربان بود. اون داستان‌های جالبی تعریف می‌کرد.»

مادر نگار گفت: «درست است که آقای احمدی مهربان بود، اما نباید با غریبه‌ها صحبت می‌کردی.»

نگار گفت: «چرا؟»

مادر نگار گفت: «چون غریبه‌ها رو نمی‌شناسیم و نمی‌دونیم که آدم‌های خوبی هستند یا نه. ممکنه که قصد بدی داشته باشند.»

نگار گفت: «من که احساس خطر نمی‌کردم.»

مادر نگار گفت: «درسته که احساس خطر نمی‌کردی، اما باز هم نباید با غریبه‌ها صحبت می‌کردی. این یک قانون مهمه.»

نگار گفت: «باشه، دیگه با غریبه‌ها صحبت نمی‌کنم.»

نگار و مادرش از پارک بیرون رفتند. نگار به حرف‌های مادرش فکر می‌کرد. او فهمید که مادرش درست می‌گفت. نباید با غریبه‌ها صحبت کند.

از آن روز به بعد، نگار همیشه به حرف‌های مادرش گوش می‌داد و با غریبه‌ها صحبت نمی‌کرد. او می‌دانست که این یک قانون مهمه و باید آن را رعایت کند.

در این داستان، نگار در ابتدا با غریبه صحبت می‌کند، اما بعد از اینکه مادرش به او می‌گوید که نباید با غریبه‌ها صحبت کند، از این کار دست می‌کشد. این نشان می‌دهد که نگار متوجه اهمیت این قانون می‌شود و به آن عمل می‌کند.

در بازنویسی داستان، من نکاتی که در مورد صحبت کردن با غریبه‌ها و رفتن به مکان‌های جدید گفته بودم را اضافه کردم. این نکات به کودکان کمک می‌کند تا در این زمینه آگاه‌تر شوند و از خود در برابر خطرات احتمالی محافظت کنند.

در اینجا نکاتی که در بازنویسی داستان اضافه شد آورده شده است:

  • نگار در ابتدا به غریبه لبخند می‌زند و سلام می‌کند، اما وقتی احساس راحتی نمی‌کند، به او می‌گوید که نمی‌خواهد با او صحبت کند.
  • نگار به غریبه اسمش را نمی‌گوید یا آدرس یا شماره تلفنش را به او نمی‌دهد.
  • نگار از مادرش اجازه می‌گیرد که با غریبه صحبت کند.
  • نگار از مادرش کمک می‌گیرد اگر غریبه‌ای به او پیشنهاد داد که چیزی را امتحان کند یا کاری انجام دهد که او مطمئن نیست درست است.

امیدوارم این داستان بازنویسی شده به کودکان کمک کند تا در حرف زدن با غریبه‌ها دقت کنند و به افراد ناشناس اعتماد نکنند منبع:bard.

قصه کودکان در مورد دوست خوب

روزی روزگاری، در یک شهر بزرگ، پسری به نام آرمان زندگی می‌کرد. آرمان پسری مهربان و خوش‌قلب بود، اما کمی درونگرا بود. او دوستی نداشت و همیشه تنها بازی می‌کرد.

یک روز، آرمان در حال بازی در پارک بود که دختری را دید که در حال گریه کردن است. آرمان به دختر نزدیک شد و پرسید: «چرا گریه می‌کنی؟»

دختر گفت: «اسم من نگار است. من گم شده‌ام و نمی‌دانم چطور به خانه برگردم.»

آرمان به نگار دلداری داد و گفت: «نگران نباش، من کمکت می‌کنم تا به خانه برگردی.»

آرمان نگار را به خانه‌اش برد و با مادرش تماس گرفت. مادر نگار خیلی خوشحال شد که دخترش را پیدا کرده است. او از آرمان تشکر کرد و گفت: «تو یک پسر مهربان و دوست‌داشتنی هستی.»

از آن روز به بعد، آرمان و نگار با هم دوست شدند. آنها هر روز با هم بازی می‌کردند و خوش می‌گذراندند. آرمان متوجه شد که نگار هم دختری مهربان و خوش‌قلب است.

یک روز، آرمان و نگار در حال بازی در پارک بودند که ناگهان یک گروه از بچه‌های زورگو به آنها حمله کردند. بچه‌های زورگو می‌خواستند از آرمان و نگار پول بگیرند.

نگار خیلی ترسیده بود، اما آرمان از او محافظت کرد. آرمان به بچه‌های زورگو گفت: «شما حق ندارید از این دختر کوچک پول بگیرید.»

بچه‌های زورگو از آرمان ترسیده بودند و فرار کردند. نگار خیلی از آرمان تشکر کرد و گفت: «تو یک قهرمان واقعی هستی.»

آرمان و نگار همیشه در کنار هم بودند و با هم از هر خطری یکدیگر را محافظت می‌کردند. آنها بهترین دوستان دنیا بودند.

این داستان به ما یاد می‌دهد که دوست خوب کسی است که در هر شرایطی کنار ما می‌ماند و از ما حمایت می‌کند.

دوستی یعنی همین

داستان من درباره دو دوست به نام‌های سارا و علی است. سارا و علی از کودکی با هم بزرگ شده‌اند و بهترین دوستان یکدیگر هستند. آنها همیشه در کنار هم هستند و در شادی و غم یکدیگر را همراهی می‌کنند.

یک روز، سارا و علی تصمیم می‌گیرند که به پارک بروند. آنها در پارک مشغول بازی و تفریح هستند که ناگهان سارا روی یک سنگ لیز می‌خورد و به زمین می‌افتد. علی با دیدن این صحنه، سریع به کمک سارا می‌رود. او سارا را از زمین بلند می‌کند و به او کمک می‌کند تا بلند شود.

سارا از علی تشکر می‌کند و می‌گوید: «خیلی ممنونم علی که به من کمک کردی.»

علی می‌گوید: «خواهش می‌کنم. دوستی یعنی همین.»

سارا و علی دوباره شروع به بازی می‌کنند. آنها از بازی کردن با یکدیگر لذت می‌برند و خوشحال هستند که دوستی یکدیگر را دارند.

این داستان یک پیام مهم برای کودکان دارد: دوستی یعنی کمک کردن به یکدیگر در شادی و غم. دوستی یک ارزش مهم است که می‌تواند به کودکان کمک کند تا در دنیای اطراف خود بهتر ارتباط برقرار کنند و روابط سالم و پایداری ایجاد کنند.

البته این تنها یک ایده برای داستان آموزنده برای کودکان است. می‌توان داستان‌های آموزنده دیگری هم با موضوع‌های مختلف نوشت. مثلاً می‌توان داستانی درباره اهمیت مهربانی، صداقت، شجاعت، یا مسئولیت‌پذیری نوشت. مهم این است که داستان جذاب و گیرا باشد و پیام ارزشمندی را به کودکان منتقل کند.

بازدید : 6
پنجشنبه 9 شهريور 1402 زمان : 11:22

کنترل از دور:

این بازی خود آگاه بودن را بالا می برد، چرا که بچه ها را ملزم می کند دقت کرده و مطابق دستورالعمل، رفتار بکنند.

ابزارهای مورد نیاز:

دستگاه کنترل از راه دور

نحوه انجام بازی:

برای بچه ها توضیح بدهید که شما کنترل از راه دور دارید و این کنترل دکمه هایی دارد که به این شکل کار می کند:

حرکت: حرکت به جلو با سرعت مطمئن (عادی)

حرکت سریع: حرکت کردن با سرعت

عقب رفتن: عقب رفتن محتاط

حرکت آرام: به آهستگی حرکت نمود

ایست: اتمام بازی

مکث: توقفی کوتاه

از بچه ها بخواهید که از دستورالعمل پیروی نمایند.

پیشنهاد:

بوسیله کلید مکث و حرکت آهسته، شما قادر هستید شکل های حرکت را به خصوص در زمان هایی که بچه ها بیش از حد هیجان زده هستند کنترل نمایید و آن ها را آرام کنید. بعضی وقت ها به بچه ها اجازه دهید کنترل در دست خودشان باشد. این تمرین منجر به این می شود که رفتار خود- کنترلی در آن ها تقویت شود.

منبع : یک بازی برای بالا بردن خودآگاهی

بازدید : 6
پنجشنبه 9 شهريور 1402 زمان : 11:13

اختلال افسردگی یکی از مهم ترین اختلالات روحی در افراد است.

این اختلال سبب به وجود آمدن مشکلات زیادی مانند استرس و اضطراب به خصوص در مواقع حساس مانند روزهای قبل از کنکور برای داوطلبان کنکور می شود.

در این مقاله به بررسی این موضوع می پردازیم.

به منظور کاهش استرس و افزایش کارایی ذهن، در این چند روز شما باید یک رژیم غذایی متفاوت از قبل داشته باشید، اما نه تا زمانی که این تفاوت به پایان برسد.

اگر استرس و افسردگی کنکور دارید این مقاله را حتما مطالعه کنید.

در دوره کنکور به افسردگی و استرس مبتلا می شوید مگر...

چگونه برای کنترل استرس کنکور اقدام کنیم؟

برای کاهش استرس و افزایش بهره وری از ذهن خود، در این چند روز شما باید یک رژیم غذایی متفاوت از گذشته داشته باشید، اما نه بسیار که این تفاوت به شما اسیب بزند.

ترک برنامه های معمول، داشتن موارد سرگرم کننده یا داشتن استراحت و خوردن غذاهای مناسب ممکن است به نظر شما بستگی به امتحان نداشته باشد، اما کارشناسان چیز دیگری می گویند.

آنها در طول آخرین روزها به کاهش استرس و اضطراب کمک می کنند.

۱) خواب خوب است

متخصص تغذیه به داوطلبان توصیه می کند که به راحتی در شب بخوابند تا بهتر بخوابند و غذاهای میان وعده ای که حاوی کربوهیدرات های پیچیده مانند نان، برنج و سیب زمینی هستند نخورند.

غذا بخورند، زیرا آنها در طول روز تغذیه می کنند تا به آرامی آزاد شوند و توانایی ذهنی را افزایش دهند.

دکتر به درستی بر اضطراب، افسردگی و کابوس تأکید می کند، داوطلبان را ریلکس می کند و استرس ان ها را از بین می برد و از پاسخ دادن به سوالات راحت برخوردار می شوند.

با توجه به این که داوطلبان از استرس ناشی از امتحان رنج می برند، خانواده ها باید این استرس را از دست جوانان برطرف کنند تا بتوانند ذهن خود را به اسانی آماده کنند.

از آنجا که امتحان سریع، دقیق و حساس است، خواب منظم و تغذیه مناسب برای داوطلبان مهم است.

بنابراین، چون مغز محل یادگیری و حافظه محل پردازش است، خانواده ها باید توجه بیشتری به تغذیه مناسب، خواب مناسب و معیشت سالم برای فرزندان خود داشته باشند.

در شب های باقی مانده تمرین نکنید و برای مطالعه مجددا مطالعه نکنید، زیرا با اختلال در بدن، استرس دوگانه را به سیستم عصبی وارد می آورید و این واکنش خسته کننده و بد است.

این می تواند منجر به اختلال حافظه و یادگیری شود.

۲) بیش از حد فکر نکنید

این برای کمتر از یک هزارم ثانیه است: داشتن استرس کمی برای یک داوطلب طبیعی است و می تواند خلاقیت را در داوطلب ایجاد کند و زندگی خود را تنظیم کند و کارایی او را در زندگی اش افزایش دهد.

استرس خوب است، برای یادگیری عشق مهم است ، راه رفتن و روشنگری، و بنابراین داوطلبان باید با عشق و نه به دلیل ارزش های خاصی که جامعه به آن اختصاص داده است، مطالعه کند.

برای مقابله با استرس و افسردگی کنکور چه مواردی کافی است؟

یک روانپزشک، معتقد است که آزمون اساسا اضطراب و استرس غیر طبیعی است.

اضطراب کمی افزایش میزان یادگیری و دقت برای پاسخ به سوالات را افزایش می دهد.

اضطراب یک نگرانی است که تأثیر منفی بر عملکرد فرد دارد.

البته، مرز بین اضطراب طبیعی و غیر طبیعی باید شناسایی شود و برای حل آن تلاش شود.

در برخی افراد، اضطراب با علائم جسمی مانند درد شکمی و سردرد مشخص می شود که بعضی اوقات منجر به نارسایی های آموزشی می شود.

برای غلبه بر این اضطراب، قبل از امتحان باید از روش هایی مانند آرامش استفاده کنید.

راه هایی که در آن فرد، عضلات خود را شل می کند و از طریق نفس عمیق شل می شود.

۳) معتاد نشوید!

واقعیت این است که داوطلبان نباید از خواب اور یا آرامش دهنده استفاده کنند ممکن است ان ها معتاد شوند زیرا این خود یک اختلال روانی را به وجود می آورد.

کارشناسان می گویند که جدا از استامینوفن ساده نباید در صورت سردرد استفاده شود.

اگر داوطلبان امتحانان احساس استرس شدید می کنند، می توانند از سایر روش های غیر دارویی و درمان رفتاری استفاده کنند.

دکتر کیهارز تأکید می کند که داوطلبان باید از دو روز نهایی خود برای استرس و استرس خودداری کنند و رژیم متعادل را حفظ کنند.

توجه به تغذیه مناسب و تحرک، استرس را کاهش می دهد و سطح فکری و بهره ی هوش در داوطلبان را افزایش می دهد.

منبع : در دوره کنکور به افسردگی و استرس مبتلا می شوید مگر…

بازدید : 9
دوشنبه 30 مرداد 1402 زمان : 17:45

در بحث ازدواج ممکن است مشکلات جدی و بزرگی بوجود بیایند که در حل آنها به مشکل بر بخوریم. این مشکلات میتوانند مشکلات مالی ازدواج ، مخالفت خانواده و بسیاری مشکلات دیگر باشند. گاهی برای یافتن راه حلی که بتواند به ما کمک کند عاجز و ناتوان میشویم و امید خود را از دست میدهیم اما این مشکلات را میتوانیم به وسیله مشورت با یک فرد با تجربه و کاردان که با گوشی شنوا به حرف عهای ما گوش فرا میدهد و مارا راهنمایی میکند حل کنیم.

در کل هر گونه مشکل ، بحران و مسثله ای میتواند شما را در شرایطی قرار دهد که بدون فکر و اندیشه انتخاب کنید و بدون در نظر گرفتن عواقب ناشی از این تصمیم آن را عملی کنید. بهتر است زمانی که در این شرایط سخت قرار میگیرید دست نگه دارید و بعد از گذراندن آن بحران با ذهنی باز و دور اندیشی لازم تصمیم نهایی خود را بگیرید.

مشاوره ازدواج شیراز به منظور کمک و راهنمایی هموطنان عزیز شیرازی اقدام به جذب مجرب ترین مشاوران ایرانی در مشاوره ازدواج در شیراز کرده است.

مشاوران ما مستقر در نمایندگی های این مشاوره ازدواج شیراز در مشاوره ازدواج ستارخان ، مشاوره ازدواج چمران، مشاوره ازدواج عفیف آباد، مشاوره ازدواج ملاصدرا ، مشاوره ازدواج زند و دیگر نمایندگی ها پذیرای مردم عزیز خواهند بود.

  • شیراز یکی از شهرهای بزرگ ایران و همچنین مرکز استان فارس محسوب می شود.
  • شیراز در قسمت مرکزی استان فارس در ارتفاع ۱۴۸۶ متری نسبت به سطح دریاست.
  • و در منطقه کوهستانی زاگرس قرار دارد و دارای آب و هوای معتدل می‌باشد.

مشاوره ازدواج در شیراز

موقعت شهر شیراز

این شهر از سمت غرب به کوه دراک، از قسمت شمال به کوه‌های بمو، منتهی می شود.

شهر شیراز بعد از تبریز و تهران جزو سومین شهر ایران می‌باشد.

که در سال ۱۲۹۶ در سازمان شهرداری در آن ایجاد شد.

شهرداری شهر شیراز به ۱۱ منطقه دارای استقلال تقسیم شده است.

و دارای مساحت ۳۴۰ کیلومتر می باشد.

  • اسم شیراز در کتاب‌ها تحت اسم های متفاوتی مانند:
  • شیرازیس، تیرازیس و شیراز به ثبت رسیده است.

قدمت شهر شیراز

محله اولیه این شهر در محله قلعه ابونصر می‌باشد.

  • شهر شیراز در زمان بنی‌امیه به محله فعلی انتقال یافته است.
  • و به خاطر نابودی اصطخر، پایتخت قدیمی فارس به رونق گرفتن رسید.
  • این شهر در زمان صفاریان پایتخت ایران محسوب می شده است.

شیراز از زمان قدیم به خاطر مرکزیت نسبی که در منطقه زاگرس جنوبی داشته است .

و همین طور قرار گرفتن آن در یک منطقه حاصلخیز قرار داشت .

محل طبیعی برای مبادلات محلی کالا میان کشاورزان یکجانشینان و همینطور عشایر محسوب می شود.

مطالب و مقالات سایت “مشاوره ازدواج” توسط تیم تخصصی مشاوران و روانشناسان تهیه و پشتیبانی شده است.

  • همینطور این شهر در مسیر راه های تجاری ایران به بندرهای جنوب مثل بوشهر واقع شده است.

جاذبه های گردشگری شیراز

  • شیراز به خاطر دارا بودن جاذبه‌های تاریخی.
  • فرهنگی، مذهبی و طبیعی بسیاری که دارد.
  • همواره مورد توجه گردشگران فراوانی شده است.
  • و نظر آنها را به خود جلب کرده است.
  • شهر شیراز مرکز استان فارس می باشد .
  • که از نظر جغرافیایی در جنوب غربی ایران .
  • و در قسمت مرکزی فارس واقع می باشد.

منبع : مشاوره ازدواج شیراز

بازدید : 5
دوشنبه 30 مرداد 1402 زمان : 17:39

نوجوانی یکی از مهم ترین و حساس ترین دوره های رشدی است. در این سن فرزندتان تغییرات قبل توجهی را در ابعاد مختلف جسمی، روانی، شناختی و اجتماعی تجربه می کند.

اگر به عنوان یک والد از مهم ترین تغییرات دوره ی بلوغ آگاه باشید، می توانید به خوبی وارد دنیای ذهنی فرزندتان شوید و دوران پر تلاطم نوجوانی را با موفقیت سپری کنید.

حیطه های طلایی تغییر

به طور کلی نوجوان شما در سه حیطه ی اصلی دچار تغییر و تحولات بنیادین می شود.

  • حیطه ی شناختی (ذهنی)

تغییر در حیطه ی شناختی به این معناست که فرزند نوجوان شما، شبیه به یک کودک فکر نمی کند.

در حقیقت تفکر دوران نوجوانی از مرحله ی عملیات عینی وارد مرحله ی عملیات ذهنی می شود و نوجوان می تواند در مورد انتزاعی ترین مسایل نیز فکر کند.

در همین دوران است که نوجوانان نیازمند یافتن معنایی برای هستی می شوند، سوالات فلسفی زیادی در مورد دنیا و خدا می پرسند و نصیحت و توصیه ی صرف نمی تواند پاسخ گوی آن ها باشد.

  • حیطه ی جسمی و زیستی

تغییرات جسمی، دامنه ی وسیعی ازتغییرات هورمونی و ظاهری در دختران و پسران را در بر می گیرد که آن ها را برای ورود به دوره ی بزرگسالی آماده می کند.

  • حیطه ی اجتماعی

تغییرات اجتماعی بلوغ نیز طیف وسیعی از رفتارهای جدید مانند احساس بی همتایی و منحصر به فرد بودن، تمایل به ارزش های اخلاقی برتر را در فرزندتان ایجاد می کند.

نشانه های بلوغ را بیشتر بشناسید

تغییر و تحولات نوجوانان در این مقطع رشدی حساس بسیار وسیع است.

بسیاری از والدین با ناآگاهی از تغییرات ایجاد شده، ممکن است به فرزندشان برچسب بزنند، او را سرزنش و یا طرد کنند و در مجموع احساسی از درک نشدن را به نوجوان القا کنند.


جرقه های بلوغ جسمی در دختران و پسران

در این سن نوجوانان پسر علایمی از جمله رویش مو در صورت، پیدایش جوش، دورگه شدن صدا، احتلام و رویش موهای زاید بدن را نشان می دهند.

در دختران نیز علامی مانند بم شدن صدا، تجربه ی اولین قاعدگی، رشد موهای زاید و ظهور علایم ثانویه ی جنسی مشهود است.

بلوغ عاطفی چه علایمی دارد؟

رسش عاطفی در نوجوانان معمولا با هیجاناتی مانند اضطراب، دلهره، گذشت و فداکاری، توجه طلبی، گوشه گیری و یاس، پرخاشگری و احساس گناه مشخص می شود.

نوجوانان در این دوره ی رشدی، دستخوش تغییرات عاطفی متعددی می شوند که ناآگاهی والدین از نحوه ی برخورد صحیح با آن ها می تواند دردسر ساز شود.

به عنوان مثال، اگر نوجوان تان تمایل یادی به عمل کردن طبق مد روز دارد، لازم است ریشه ی این رفتار را در توجه طلبی او بررسی کنید.

نوجوان شما قصد آسیب رساندن به شما و آبروی تان را ندارد و بر اساس اقتضائات سنی اش رفتار می کند.

به عنوان یک والد در صورتی که به خوبی به او توجه کنید و از تشویق و تایید و بیان ویژگی های مثبتش استفاده کنید، نیاز او به توجه طلبی ارضا شده و رفتارهای عجیب کمتری را بروز خواهد داد.

در حقیقت نحوه ی مقابله با خشم، اضطراب، گوشه گیری و یا بی حوصلگی کودک، نیازمند آن است که اطلاعات تان را در این زمینه افزایش دهید تا کمتر دچار بحران شوید.

منبع : نوجوانان و تغییرات دوران بلوغ

بازدید : 7
سه شنبه 24 مرداد 1402 زمان : 23:01

نکاتی مهم و ضروری برای داشتن ازدواجی موفق و زندگی رویایی و شیرین چیست؟

داشتن ازدواجی موفق

۱. اگر میخواهید ازدواجی موفق و روبه تکامل داشته باشید باید از ته قلب بخواهید.

ازدواج شما امری مهم است پس زمان و توجه لازم را برای آن صرف کنید. حرفهائی که به زبان میآورید و آنچه مه در نظر دارید برای ازدواجتان انجام دهید اهمیتی ندارند؛ باید دست به عمل زد. صدای عمل از تمام صداها رساتر است.

نکته: به آنچه که برای ازدواجتان انجام دادهاید دقت کنید و مطمئن شوید آنها با حرفها و مقاصد شما هم راستا بودهاند. آیا زمان و انرژی لازم را صرف بهبود روابط خود کرده اید؟

۲. به جای نقطه ضعفها، نکات منفی و آن خصوصیاتی که در همسر خود دوست ندارید.

بر نقاط قوت و دوستداشتنی او تمرکز نمائید.
در حقیقت هر آنچه که در فکر و دل آدمی میگذرد نتیجه آن چیزی است که کانون توجه اوست.

نکته: دست از انتقاد از همسرتان در حضور او و یا حتی در ذهن خود بردارید. فکرتان را به سوی جنبه های مثبت وجود او هدایت نمائید و سعی کنید به دنبال چیزهائی باشید که موجب بهبود زندگی مشترکتان خواهد شد.

۳. محبت از جمله مسائل ضروری ازدواج به شمار میآید؛ پس مهربان باشید.

در اغلب مواقع افراد در روابط با نزدیکترین عزیزان خود بسیار بدتر از خویشاوندان یا حتی غریبهها رفتار میکنند و به اصطلاح غریبنواز هستند. به قولی، اگر بر سر دو راهی درست بودن و مهربان بودن قرار گرفتید مهربانی را بر گزینید.

نکته: در این هفته محبتی در حق همسرتان روا دارید که پیش از این نکرده اید و البته بدون هیچ توقعی آن را انجام دهید.

۴. قدردان همسرتان باشید و به او ارزش دهید.

شاید فکر کنید که باید از او تشکر کنید اما وقت و حوصله آن را پیدا نکنید. اما جداً توصیه میشود که ابزار قدردانی و تشکر را به صورت یک عادت روزمره زندگی خود در آورید. چنانچه این کار را انجام دهید زندگی زناشوئی شما با لذت و شادی بیشتری همراه خواهد بود.

نکته: همین الان به آنچه همسرتان امروز برایتان انجام داده بیندیشید و بابت همه آنها تشکر کنید. به خاطر بسپارید که فقط برای چیزهای بزرگ تشکر نکنید. برای هر چیزی حتی کوچک قدردانی کنید: مثلاً برای زحمت طبخ غذا یا حتی خیلی ساده بگوئید: چه لبخند قشنگی داری!

۵. آنچه را که میخواهید تقاضا کنید.

بیشتر اشخاص فکر میکنند که شریک زندگیشان باید فکرشان را بخواند. اما اگر واقعاً خواهان برآورده شدن نیازهای خود هستند باید آنها را بر زبان بیاورید. در ضمن باید آن را طوری بیان کنید که تشویقکننده باشد و البته در زمان مناسب آن باشد تا هیچگونه سوء تفاهم یا رنجشی پیش نیاید.

نکته: آیا تا به حال در مورد خواسته های خود با همسرتان صحبت کردهاید؟ مثلاً داشتن اوقات فراقت بیشتر برای با هم بودن. کمک در کارهای خانه، سفرهای بیشتر و … تنها راه رسیدن به همه این موارد درخواست کردن تکتک آنهاست.

۶. بدون اینکه قضاوت کنید و یا در دیوار دفاعی خود پناه بگیرید گوش کنید.

به دور از هر گونه تعصبی این احتمال را در نظر بگیرید که ممکن است نظریه یا روش طرف دیگر از روش شما بهتر باشد. ارایه راهی متفاوت دلیل بر اشتباه بودن آن نیست. اگر از آن دسته افرادی هستید که دایماً در حال پیشداوری و دیوار کشی در اطراف خود هستید باید بدانید که نسبت به احتمالات با تعصب برخورد میکنید.

نکته: یکی از خصوصیات همسرتان را که دوست ندارید و همیشه نسبت به آن جبهه میگیرید. برگزینید. سپس، در مورد چیزی سر صحبت را باز کنید و بدون هرگونه قضاوت لفظی یا ذهنی به حرفهای او گوش دهید. چه چیز جدیدی کشف کردید؟ آیا به نتیجه دلخواه دست یافتید؟

۷. ریسک کنید و قلب خود را بگشائید.

اجازه دهید همسرتان به آن وارد شود.

بسیاری از افراد سالها با یکدیگر زندگی میکنند اما همچنان در دیوار دفاعی خود به سر برده و اجازه نمیدهند دیگری از این حفاظ بگذرد.

نکته: به رفتارهای خود توجه کنید. آیا شما هم در یک دیوار دفاعی زندگی را میگذرانید؟ البته این احتمال هم وجود دارد که فقط در مواقع درگیری و ناخوشایندی آن را بکشید و در سایر اوقات بردارید. شاید هم از درخواست خواسته هایتان میترسید؟! توصیه میکنیم یکی از این موقعیتها را برگزینید و شهامت ریسک کردن و خواستن را تمرین کنید.

توجه داشته باشید که پندهای فوق که در قالب یک نسخه آمده است فقط نقطه شروعی برای خلق یک ازدواج شاده و موفق به حساب میآیند.

سایت مشاوره قبل ازدواج به شما در رابطه با این موضوع کمک خواهد کرد

۴ قانون نداشتن ازدواجی موفق!

برخلاف آنچه آموخته ایم، کلید برخورد با تعارض در روابط با بله گفتن، تسلیم شدن یا مهربان تر بودن شروع نمی شود. هنر واقعی سازش بدون تسلیم شروع می شود.

و بسیاری از زوج‌هایی که من در عمل خود می‌بینم، آنها ازدواج خود را با تسلیم شدن به همسران خود آغاز کردند، با این باور توهم‌آمیز که عشق یعنی لذت بردن از همسرتان. یک نفر می گوید : ” همسر شاد، زندگی شاد .”، در حالی که دیگری ممکن است به منصف بودن و انعطاف پذیری خود افتخار کند.

بعد از چند سال تلاش برای نشان دادن عشق با حروف بزرگ، خالی و عصبانی می مانند. اغلب، پس از این دوره از این شادی کاذب، ارتباطات به مبارزه تبعید می شد. هر دو طرف این احساس را دارند که “این راه شماست یا بزرگراه” یا “من اجازه ندارم نیاز داشته باشم.”

در این مرحله، زوجین حرکت می کنند تا در مورد آنچه می خواهند بسیار واضح باشند، اما دیگر به خواسته های همسرشان گوش نمی دهند، مبادا مجبور شوند تسلیم شوند.

یعنی خیلی شکل‌پذیر شروع کردند. خیلی سخت است، و حالا آنها مهارت هایی را که به مردم اجازه می دهد صادقانه برای خودشان صحبت کنند و در عین حال دوست داشتنی هم باشند.

منبع : نکاتی ظریف برای داشتن ازدواجی موفق

تعداد صفحات : 0

درباره ما
موضوعات
آمار سایت
  • کل مطالب : 345
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 73
  • بازدید کننده امروز : 1
  • باردید دیروز : 1
  • بازدید کننده دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 92
  • بازدید ماه : 76
  • بازدید سال : 1045
  • بازدید کلی : 20935
  • <
    پیوندهای روزانه
    اطلاعات کاربری
    نام کاربری :
    رمز عبور :
  • فراموشی رمز عبور؟
  • خبر نامه


    معرفی وبلاگ به یک دوست


    ایمیل شما :

    ایمیل دوست شما :



    کدهای اختصاصی